دندانپزشکی رفتن پارسا در اردیبهشت ماه
همه ماجرا از شب 12 اردیبهشت وتو مهمونی خودمونی که بمناسبت روز معلم برای خاله فایزه گرفته بودیم شروع شد بعد از مراسم شادی و تبریک و هدیه دادنامون سفره شامو پهن کردیم تا جوجه کباب آقاجون پز و نوش جان کنیم که پارسا با خوردن دومین لقمه از غذای مورد علاقش دادش به آسمون رسید و اشکش سرازیر شد و عملا شاممون کوفتمون شد هیچی دیگه دندون شازده درد گرفته بود ونتونست چیزی بخوره ومنم تمام سعیمو کردم که آرومش کنم تا اقلا بقیه بفهمن چی میخورن هرچند خیلی هم موفق نبودمو همه نگران حال پارسا بودن با زحمت فراوان و تو بغلم خوابوندمش وغذارو خورده نخورده عازمه خونه خودمون شدیم آخه مهمونی خونه مامانم بود اون شب خیلی سخت و بد گذشت و تقریبا تا صبح بیدار بودمو ن...
نویسنده :
مامان جونی
2:19