سیدمحمدپارسا جونسیدمحمدپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
حلما سادات جونحلما سادات جون، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

♥پارســـــا وروجـــکــــــــ♥

دعای سلامتی آقا امام زمان (عج)

پارسای عزیزم امروز در سن 3سال و 5ماه و 22روزگی تونستی به تنهایی و بدون کمک من  وخودت از حفظ،دعای سلامتی امام زمان (عج) رو بخونی     قربونت برم پسر زرنگم در ازای یاد گرفتنِ خوندن دعای سلامتی آقا امام زمان(عج) این برچسبارو بهت جایزه دادم و تو هم همه رو چسبوندی رو تختت البته این جایزه ها هیچ ارزشی در برابر کار خوبی که تو انجام دادی نداره ایشالله که خود امام زمان (عج)حافظ و نگهدار سرباز کوچولویه خودشون باشند تاریخ امروز 92/8/29 مصادف با هفتمین روز شهادت حضرت ابا عبدلله الحسین (ع) است پ ن:خیلی دوست میدارم که فایل صوتی خوندن پارسا جونو بذارم تو وبلاگش پس از دوستانی که بلدن خواهش میکنم به منم یا...
29 آبان 1392

عکسای خوشگل 2

 پارسای گلی مهندس با عینک بابا جونش  عشقم در 7ماهگی      10ماهگی عزیزدلم  9ماهگی جیگرم  پارسا جونم در 3سال و 4ماهگی دوستای عزیزم اگه میخواین مثل من ،عکسای خوشگل برای کوچولوهای نازتون درست کنین به این سایت برین http://www.scrapee.net ...
29 آبان 1392

عکسای خوشگل

7ماهگی عشق مامان 10ماهگی نفس مامان 20 روزگی جون دلم اینم که ماه مهربونم عزیزِ جونم در 1/5سالگی پسر طلای مامان در 4ماهگی این عکسارو همشو امروز خودم درستیدم خیلی هستند که چندتا شو فعلا برات گذاشتم وبقیه شو بعدا کم کم برات میزارم خوشگل شدن  ...
27 آبان 1392

خواب

سلام عزیزم  امروز برای دومین بار در طول عمر 3/5 ساله ت تنهایی و بدون بودن من کنارت خوابیدی و خوابت برد دفعه اولش تو 6ماهگیت بود که از تلویزیون داشت مراسم روز تاسوعا رو از مسجد اعظم زنجان نشون میداد من داشتم اشک میریختم و تو رو هم جلوی تلویزیون دارزت کرده بودم بعداز چند دیقه دیدم چشمایه نازت سنگین شدن و خوابت برد غیر از اون یادم نمیاد هیچ وقت دیگه تنهایی خوابیده باشی تا وقتی که شیر میخوردی همیشه در حال شیر خوردن خوابت میبردبعداز اینکه از شیر گرفتمتم باید اینقدر با گوشای من یا بابا جونت بازی بکنی و نازشون کنی تا خوابت ببره یا هم اینکه تو ماشین باشیم که اکثر اوقات ماشین برات حکم گهواره رو داشته و داره  امروزم از صبح زود که بی...
27 آبان 1392

امشب شب شام غریبان حسین (ع)است:-(

سِرّ نی در نينوا می ماند اگر زينب نبود           كربلا در كربلا می ‌ماند اگر زينب نبود چهره سرخ حقيقت بعد از آن توفان رنگ       پشت ابری از ريا می ماند اگر زينب نبود چشمه ی فرياد مظلوميّتِ لب تشنگان        در كوير تفته جا میماند اگر زينب نبود زخمهء زخمیترين فرياد در چنگ سكوت        از طراز نغمه وا میماند اگر زينب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ    در گلوی چشم ها می ماند اگر زينب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوار و بی لگام       در بيابان ها رها می ماند اگر زينب نبود ...
23 آبان 1392

خونه ی پارسا وروجک هزارتا قصه داره!!!

این روزا پارسای عزیزم داره دوران نقاهت سرماخوردگی رو میگذرونه  از هفته پیش کارای محیرالعقول پسرم شروع شده بود هرجا از خونه رو که از دید خودش مناسب بود تبدیل میکرد به خونه برای خودشو اینطوری خودشو سرگرم میکرد ومشغول بازی میشد منم بدم نمیومد و بهش چیزی نمی گفتم چند باریم مهمونه خونش شدم اونم حسابی ازم پذیرایی میکرد بد بختی اینجا بود که اگه کاری داشتم هم بهم اجازه نمیداد از خونش برم بیرون ومیگفت مامان جون شما بشین تو خونه من ،من میرم کارتو انجام میدم خونه هایی که میساخت ابعاد و اندازه های مختلفی داشت بعضیاشونو محکم ومطمعن درست میکردمثلا با چادر و آباژور و میز عسلی و چترو ........بعضیاشونم به یه فوت بندبود خلاصه هر جوری بود خودشو سرگر...
22 آبان 1392

عزیز خواهر تولدت مبارک

امروز تولد اکرم جون خاله کوچیکه محمد پارسا و خواهر ته طقاری خودم است  عزیز خواهر تولد 17 سالگیت مبارک   سوسوی ستارگان آسمان در التهاب آمدن توست آمدی و آسمان و زمین را برایم بهشت کردی تنها ستاره ی آسمان دلم تولدت مبارک . . .   خیـــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــی دوســــــــــــــــتــــــــــــــــ دارم پ ن 1:امروز مامانم اینا از تهران اومدن منم از صبح در گیر تدارک تولد اکرم جونم مامانم که خسته راهند ولی خوب طفلک مامانمم خیلی کمکم کردن کیکشو خودم درستیدم و دلمه برگ کلم و ژله خورده شیشه ایشالله در اولین فرصت عکساشونو میذارم  پ ن 2:اکرم جون خواهر سوم من ست ...
18 آبان 1392

ویروسهای لعنتی خونه ی ما هم اومدن !

دیروز صبح که از خواب بیدار شدی احساس کردم  یکمی سرت داغه گفتم شاید چون هنوز خوابت میومده و میخواستی بخوابی و زود بیدار شدی داغی آخه همبشه همینطوری وقتی خوابت میاد دستات و سرت داغ میشه(البته من خودمم همینجوریم)ظهر بود که مادر جون اومد خونمون آخه آقا جونِ بابا جون رفته بود باغشون و مادر جون تنها بود منم گفتم بیاد اینجا عمه بی بی زهرا بعد از 23 روز از کربلا میومد میخواستیم بعداز ظهر بریم دیدنشون ظهر بود که نمیدونم میخواستس چیو تو دست شوره توالت بشوری کهحسابی خودتو خیس کرده بودی وقتی دیدم اینطوری شدم گفتم چرا اینقدر خودتو خیس کردی بدو بدو رفتی سمت حموم وگفتی میخوام برم حموم منم دیدم عصر میخوایم بریم مهمونی گفتم باشه لباساتو درآوردم توهم عا...
14 آبان 1392

یا حضرت علی اصغر(ع)

    6 ماهگی سید محمد پارسای گلم در مراسم شیرخوارگان حسینی قبل از رفتن به حرم امام مهربونیها(ع)        انشالله حضرت علی اصغر(ع)شیرخواره 6ماهه امام حسین(ع)خودش حافظ ونگه دار همه کوچولوها باشه              الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــی آمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن ...
13 آبان 1392