سلام پسر کوچولی مامان که حالا برای خودت مردی شدی و داداش مهربون یه فرشته کوچولیی و تو خونه و نگه داری آبجیت خیلی کمکم میکنی عاشقتم پسره ماهم ببخش عکسای مسافرتمونو دیر برات گذاشتم خودت میدونی که آبجیت خیلی از وقتمو پر کرده عسلم 93/6/9 راهی شمال شدیم و مثل همیشه تا نشستی تو ماشین خوابت برد و صبح که ساری بودیم بیدار شدی و یکسره میپرسیدی کی میرسیم به دریا کی میرسیم به مسافرت بهت میگفتم مامان ما الان تو مسافرتیم میگفتی نه اونجا که دریا هست مسافرته مامان فدات کهاینقدر دریا رو دوست داری و مسافرت که میریم دریا باید جزش باشه بلاخره ساعت 6رسیدیم بابلسر و پلاژو تحویل گرفتیمو شمام به مسافرتت رسیدی و راهی دریا شدی هوا...