به اسم تو به کام ما
دیشب به مناسبت 3سال و 3ماه و 3روزگیه آسید محمد پارسا(آقا جونم اینطوری صداش میکنن) رفتیم شهربازی پارک ملت اولش گل من خواب بود بعد که چشمای خواب الوشو باز کرد و دید که تو شهربازییم کلا خواب از سرش پرید طفلی بچم به اسم اون به کام ما پای هردستگاه کودکانه که میبردیمش که سوار شه مسعولش میگفت برای سن بالاتر 5ساله وما دست از پادرازتر برمیگشتیم یه جام که بالای 3سال بود بعد از کلی نصیحت و سفارش به شازده وقتی که بردمش سوار هلیکوپترش کردم و برگشتم واومد دنبال محمد که پیشش وایستم تا سلطان بیان دیدم نیست وقتی با چشم دنبالش گشتم دیدم جای اون هلیکوپتریه که شازده رو سوار کردم وقتی رفتم پیشش دیدم داره زجه موره وزاری میکنه که پیادم کنین منم اینطوری ای بابا الان که سوارش کردم که میخندید بعدش کاشف به عمل اومد که آقا تا وقتی من اونجا بودم خوش و خرم نشسته و به محض اینکه من از دیدرسش خارج شدم وایستاده به گریه
وکلا فقط 3بار سوار ماشین برقی شدی همین و ما نتیجه گرفتیم همون سرزمین عجایب و سرزمین بازیها برای سنه شما خوبه مادر ببخش که از 3سال و3ماه و3روزگیت به نفع خودمون بهره برداری کردیم انشالله در یک فرصت کافی وبزودی جبران میکنیم چند تا عکسم ازت گرفتم که بعدا میزارم
بعدا نوشت :وحالا اینم چند تا عکس از شهربازی پارک ملت البته با 1هفته تاخیر
برین به ادامه مطلب
جیگر مامان اینجا تازه از خواب بیدار شده
محض اطلاع باید بگم که تمام تاریخها اشتباه است به دلیل دستکاریه دوربین توسط شازده تازه فهمیدم