یک فرش سبز در یک جمعه مفید
سلا م دوستای عزیزم 5 شنبه قبل از اینکه بریم تولد امیر آقا شوهر خواهرم رفتیم میدون تره بار برای آذوقه زمستونی تا پارسال آقاجونو مامانم خدا خیرشون بده جور مارو میکشیدن آقاجونم میرفت خرید برا ماهم میخرید و مامانم که هرچی درست میکرد به ماهم میداد از ترشی و سبزی قرمه سبزی و نعناع خشک و ......... ولی امسال دیگه تصمیم گرفتیم و اعلام استقلال کردیمو با همسری رفتیم میدون سبزی قرمه سبزی خریدیم 12 کیلوآخه با خودم گفتم مامانم گناه داره بنده خدا الان ماشالله پسرم از آب و گل در اومده خودم میتونم بعضی کارامو انجام بدم سبزی خریدیم بعدشم رفتیم تولد و آخر شبم از خستگی دیگه نا نداشتیم و اومدیم خوابیدیم ولی از صبح جمعه بلند شدیم به سبزی پاک کردن خدا خیرش بده همسری رو کلی کمکم کرد آقا پارسام اصلا ما رو از کمکاش بی نصیب نذاشت و مثل بابا جونش که با قیچی برام سبزی پاک میکرد رفت و یه قیچی آوردو نشست به سبزی پاک کردن البته چون من دستام سبزیی بود متاسفانه از این صحنه های رویایی عکس ندارم
سبزی پاک کردن ما با اون سرعت عمل بالامون تا ساعت 7 شب طول کشید واین یعنی اینکه ما به جلسه آل یاسین نرسیدیم ونرفتیم
وبلاخره تا ساعت 9:30سبزیا رو شستم و خشک کردیمو بردیم واسه خرد کردن حالا مگه شب شنبه مغازه بازه با کلی نذر و نیاز که خدایا یه جمعه فقط از صبح دارم سبزی پاک میکنم ومیشورم وخشک میکنم درای رحمتتو باز کن و اقلا یه مغازه باز باشه که وگرنه تا صبح باید بشینمو سبزی خرد کنم تقربا هر جایی که تا حالا رفته بودیمو میدونستیم که ممکنه باز باشه رفتیم ولی همشون بسته بودن دیگه داشتم به چاقو تیز کردن و مولینکس تمیز کردن و دیس و سینی آوردن فک میکردم و به این فک میکردم که فایزه (خواهرم )چند هفته پیش میگفت بیا با هم بریم و یه سبزی خورد کنی 3 کیلویی بخریم کار راه انداز که هست ولی من گفتم میخوایم چیکار سالی 1-2 بار میخوایم سبزی خرد کینم اونم میبریم بیرون و الان داشتم تو دلم با خودم غرغر میکردمو خودمو فحش میدادم که آدم نباید همیشه فقط جلوی پاشو ببینه یکم باید آینده نگر باشی ومیگفتم دیگه فایده نداره و باید بریم خونه وخودم همه رو با دست خورد کنم که یهو در اوج نامیدی و در کمال ناباوری دیدیم که یه مغازه بازه.خیلی خوشحال شدم اون لحظه انگار که دنیا رو بهم دادن یاد این حدیث حضرت علی(ع) افتادم که می فرمایند: کسیکه به دنیا پشت کند دنیا با همه چیزش به اون رو میاره با خوشحالی وصف ناپذیری سبزیا رو بردیم آقاهه برامون خرد کرد آوردیم خونه نصفشو سرخ کردم برای قرمه سبزی نصفشم همونطوری گذاشتم فریزر برا کوکو و آش .
نکته دوم اینکه مامان و آقاجونم چقدر برامون زحمت میکشن بدون هیچ چشم داشتی وما هم همینطور هر کاری میکنیم بخاطر بچه هامون و ما هم بدون هیچ چشم داشتی واین سیکل وچرخه همچنان ادامه داره و زندگی با تمام شیرینیها و تلخیاش آسونی و سختیاش جریان دارد
پ ن:نکته اولش حدیث امام علی (ع) بود
واینم یک فرش سبز در یک جمعه مفید
وآقا پارسا در حال ماشین بازی و طواف بدور سبزیاوحرص دادن من چون دقیقا از لب ملافه ای که پهن کردم برای خشک شدن سبزیا اینکار رو میکرد
وبلاخره راضی شد بشینه و جرج کنجکاو وتماشا کنه و این شبکه پویاست که مثل همیشه به داد من رسید
پ ن2: جلسه آل یاسین هر جمعه ساعت 6 بعدار ظهر شروع میشه وساعت 8 تموم برای آشنایی با جلسه مون به این پست مراجعه کنین لطفا