سیدمحمدپارسا جونسیدمحمدپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
حلما سادات جونحلما سادات جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

♥پارســـــا وروجـــکــــــــ♥

خونه ی پارسا وروجک هزارتا قصه داره!!!

1392/8/22 3:11
نویسنده : مامان جونی
314 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا پارسای عزیزم داره دوران نقاهت سرماخوردگی رو میگذرونه  از هفته پیش کارای محیرالعقول پسرم شروع شده بود هرجا از خونه رو که از دید خودش مناسب بود تبدیل میکرد به خونه برای خودشو اینطوری خودشو سرگرم میکرد ومشغول بازی میشد منم بدم نمیومد و بهش چیزی نمی گفتم چند باریم مهمونه خونش شدم اونم حسابی ازم پذیرایی میکرد

بد بختی اینجا بود که اگه کاری داشتم هم بهم اجازه نمیداد از خونش برم بیرون ومیگفت مامان جون شما بشین تو خونه من ،من میرم کارتو انجام میدم خونه هایی که میساخت ابعاد و اندازه های مختلفی داشت بعضیاشونو محکم ومطمعن درست میکردمثلا با چادر و آباژور و میز عسلی و چترو ........بعضیاشونم به یه فوت بندبود خلاصه هر جوری بود خودشو سرگرم میکردجالبتر اینجا بود که بعضی وقتا منو تو خونش میذاشتو خودش میومد بیرونو تلویزیون نگاه میکرد وقتی منم میومدم بیرون شاکی میشد که اِاِاِ مامان جون چرا از خونه من رفتیناراحت

از بعضی از خونه هاش عکس دارم ولی از خیلیاشم عکس ندارم ...

وحالااااااااااااااااا خونه های آقا پارسا..........

 

تورو خدا خونه رو دارین رفته زیر آینه کنسول با کوسنها خونه ساخته وتلویزیون تماشا میکنه خوشبختانه من تو اینطور خونه هاش جا نمیشدمخجالت

برای دیدن بقیه خونه هاش لطفا برین به ادامه مطلبقلب

اینم یکی دیگه ست

فقط سقف این خونشو نگاه کنین!!!حفاظ جلویه تابشو  پیچشو باز کرده آورده بستش به منبتای مبلو پیچش کردهتعجبخرابه سقفه خونه تم مادرقلب

اینجا رو داشته باشین بین کابینتای آشپزخونه!!!

زیر کشوهای آشپزخونهتعجب

قیافه پارسا رو دارین توروخدا شکل این شکلکه شده دقیقا از خود راضیمگه نه!!!

این یکیش شاهکار والانیشخند

 شیرای آب قدیمی رو که همسری عوضشون کرده وگذاشته برای روز مبادا کنار رفته از تو تراز در آورده گذاشته رو دستگیره کابینتا!!! بچم آخر خلاقیتهخنده

حالا اینجا رو داشته باشین رفته زیرشون نشسته میگه اینجا حموم خونمه مامان جون بذار سرمو بشورم زیرشتعجبخندهقهقههاینام منم

اینم پارکینگ خونشچشمک

حالا ما چه فکری کردیم ؟!؟!هرچی نشستیمو باهاش بازی کردیمو هی امروز و فردا کردیم  و گفتم شاید اینکارا رو فراموش کنه و یادش بره دیدیم نه اینبار فایده ای نداره که نداره! مثل اینکه اینکارا نمیخواد ازسرش در بره 

در نتیجه مجبور شدیم و رفتیم این خونه رو براش خریدیم وحالا آقا پارسا که چند روزی بود برطبل استقلال میکوبیدن ،کاملا خونه دار شدن ویا به عبارتی صاحبخونهمژه

البته این عکسارو در نبود شازده گرفتم ،آخه پارسا جون خواب بودننیشخند

خونه نو مبارک سید محمد پارسای گلم ایشالله دومادت کنم و بیام خونه خود خودیت عزیزه مادربغلقلب

البته بدم نشد آخه میبرمش تو خونشو کلی خوراکیم با خودم برمیدارم و میریم اون تو وباهم بازی میکنیمو خوراکی میخورانیم !!!البته گاهیم میخوریم نیشخند حتی بعضی وقتا همون تو هم میخوابه اینم از این روزای من و پارسای مستقل بعدا عکس خونه رو با صاحبخونه ش میزارم فعلا تا بعدبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان تینا و رایان
22 آبان 92 8:30
عزیز دلم این آخر خلاقیت بود اون دوش حموم اون پارکینگ اون سقف خونه بهت تبریک میگم فاطمه جون پسر فوق لعاده باهوشی داری .اینو از منی که 12 سال کار با کودک داشتم بشنو. قدرت تخیلش خیلی بالاست.ایشالا داماد هم که شد همینجوری مهمون نوازش و هوای مامانم داره و نمیزاره از خونش بری.کیف کردم با این پستت،فکر کنم بهترین پستی بود که در مورد. پارسا نوشتی.بازم از کارهاش بزار بووووس به روی ماهش.راستی خودت بهتری؟
مامان جونی
پاسخ
ممنون مهربونم نظر لطف شماست نسبت به پارسا ،امیدوارم که همین طوری باشه البته تقریبا من و محمدم همیتطوریم واینکار رو مطمعنم که از خودمون یاد گرفته من عاشق مهمونممیدونی تا این پست رو گذاشتم شد ساعت چند 3صبح خوشحالم که خوشتون اومده ببخش که کامنتا رو دیر تایید کردم دیشبم خیلی دیر خوابیدم سرما خوردگیم الحدلله بهتره ولی هنوزم سایلنتم کلیم دوادرمون خونگی کردم مگر صدام باز شه هنوز نشده وقتاییکه بیداره خیلی نمیتونم بشینم پای کام
مامان تینا و رایان
22 آبان 92 8:35
یادم رفت بگم خونه هم مبارکش باشه.وسیله خوبیه واسه خوراندن غذا ولی حیف بود میبایستی بیشتر خلاقیت به خرج بده البته اینجا باید به خلاقیت شما تبریک گفت وسیله گول زنک برای غذا خوری خریدی براش،حالا همه چی تو خونش بهش میتونی بدی بخوره
مامان جونی
پاسخ
ممنون عزیزم دقیقا خوراندن و خوب اومدی نگران نباش عزیزم چون هنوزم همون خونه ها رو میسازه وفقط وقتایی که میخواد مهمون بازی کنه منم میبره تو خونه جدیدش منم خیلی خرسندم
مامان تینا و رایان
22 آبان 92 8:38
نظرات من میرسه؟چند تا نظر واسه پست قبلی داده بودم نیست
مامان جونی
پاسخ
آره عزیزدلم ممنون که وقت میذاری و بهم سر میزنی میدونم که پرستاری از یه بچه مریض خیلی سخته و این محبتتو نشون میده که با این شراط بازم میای پیشمون ببخش گلم دیشب خیلی دیر خوابیدم بهمین خاطر تایید کامنتها دیرترشد شرمنده عزیزدلماینارو بچسبون به لپای فرشته هات عزیزم
مامان یاسمن و محمد پارسا
22 آبان 92 9:04
الاهی فدات بشم با این خونه های خوشگلت الاهی فدای پارسای خلاقم بشم چه حموم با حالی داری قربونت بشم دوست دارم شیطون بلا
مامان جونی
پاسخ
ممنون خاله جون از محبتتون خدا نکنه عزیز دلم خوشحالم که خوشتون اومد اگه میدونستم با این همه استقبال مواجه میشم زودتر از اینکارراش پست میذاشتم
الناز مامان طاها
22 آبان 92 13:14
با اين خلاقيت بالا خودشو صاحب خونه كرده و مامان فاطمه رو خونه خرابولي از شوخي گذشته خلاقيت بالايي داره افرين به اين هوش،به خاله النازش رفتهحالا كه پارسا اينقدر مهمون نوازه پس به اين نتيجه ميرسيم وقتي پسرها داماد ميشوند تقصير عروسهاي محترمه كه مامانها كمتر ميرن خونه پسر چون اگه تقصير پسرها بود بايد از الان هم همينطوري بودنخونه جديدت مبارك سيد پارساي گلمحالا چرا ميزني فاطمه جون ميخواستي پست قشنگ نذاري كه اينقدر منم حرف نزنم
مامان جونی
پاسخ
صفای نظر خوندن به طولانی بودنشه عزیزم ممنون از محبتتاز این دید هم میشه به قضیه نگاه کرد من هیچوقت اینطوری ندیده بودم ولی خب من چون مادر شوهرم خونشون به ما نزدیکه اکثراوقات خونه ماست منم خیل مشکلی ندارم امیدوارم زنه پارسام همینطور باشه
مامان تینا و رایان
22 آبان 92 21:27
سورپرایز دارم برات .منتظرش باش
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 13:14
خصوصی
مامان جونی
پاسخ
اومدم گلم
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 17:30
با گوگل کروم بیا عزیزم یا یه مرورگر دیگه
مامان جونی
پاسخ
درست شد عزیزم با اکسپلورر وارد شدم
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 18:11
برات ایمیل کردم عزیزم ولی پست رو باز کن توضیحاتو بخون
مامان جونی
پاسخ
عــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــقتمممنون که این همه برامون وقت گذاشتی گلم ایشالله هرچی از خدا میخوای بهت بده عزیزم به حق این شب وروز عزیز
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 19:46
قابلی نداشت گلم
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 22:47
عزیزم امروز بهتری ایشالا؟
مامان جونی
پاسخ
ممنون عزیزدلم گوش شیطون کر خیلی بهترم فقط نمیدونم چرا وقتی شب میشه رفه هام شروع میشه اونم علاجش زادتینه میخورمو میخوابم
مهسا مامان نورا
23 آبان 92 23:56
جانم بابا end خلاقیت در وکردنی کوچولو فدای تو که از الان به فکر یه خونه و سقف بالا سر هستی واسه خودت جیگر خاله ولی خودمونیم اون خونه کابینتی خیلی با مزه است.
مامان جونی
پاسخ
ممنون مهربونمنظر لطفتونه نسبت به پارسا جون
شادی
24 آبان 92 19:59
ای جووووووونم. خونه هاشو ببین. نمی دونم این بچه ها چه علاقه ای به سوراخ سنبه ها دارن؟؟؟!!!ایشالله هیچ وقت مریض نشی خاله. بوس.
مامان جونی
پاسخ
ممنون خاله جون واقعا منم موندمعلت علاقه به سوراخ سنبه چیه ؟پس همشون اینطورین
مامان خمبل و فنقول
25 آبان 92 22:06
خوب به سلامتی دیگه کم کم باید به فکر یه دختر خوب برا پارسا جون باشین چون خونه که مهمترین چیزه، جوره خدا رو شکر خونه هه نورگیرشم خوبه چون پنجره ش بزرگه فقط درشو پیدا نکردیم خاله جون!!!
مامان جونی
پاسخ
قربونت عزیزم بله شما که 2تا کاکل زری داری که بایدم از الان به فکر باشی ماهم با این اعلام استقلال آقا پارسا فکر کنم باید یواش یواش به شروع کنیم
باران
26 آبان 92 9:24
ای جونم مبارکت باشه گلم
مامان جونی
پاسخ
ممنون خاله جون
رها
26 آبان 92 9:57
ای جون دلم یه روزم ما باید مهمونی بیایم خونه این وروجک بعد - بعد از یه بازیه مشتی بریم حموم و دوش بگیریم و و صد البته ماشینمونم پارک کنیم تو پارکینگ خونه این آقا پسر خوش تیپ واااااای چه کیفی میده واقعا وقتی همپای بچه ها میخوای بچه شی
مامان جونی
پاسخ
تشریف بیارین عزیزم پارسای ما از قرار معلوم مهمون نوازه