سیدمحمدپارسا جونسیدمحمدپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
حلما سادات جونحلما سادات جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

♥پارســـــا وروجـــکــــــــ♥

افطاری رفتنای ما!!!!!

سلام عسلم   چهارمین ماه رمضونت مبارک  امسال چهارمین سالیه که با اومدن ماه مبارک ما تو رو داریم دقیقا پنج سال پیش تویه ماه رمضون بود که خدا یه عیدیه خوب تو وسط ماه رمضون یعنی تولد امام حسن مجتبی(ع)  تو رو بهمون داد خدایا شکرت به خاطر اینهمه نعمت بی شماری که به ما دادی شکر عزیز دلم امسال ماه رمضون مثل هر سال اکثر روزا برای افطار خونمون نبودیم شب اول ماه مبارک افطاری خونه خاله فایزه بودیم تولدشم بود ماهم واسش یه روسری خوشگل با یه جعبه شکلات کاکایو بردیم شما بابت شلوغیهای زیادی که در طی روز کرده بود کاملا بیهوش بودی چند بار به خاطر سروصدای زیاد بیدار شدی ولی در میان بهت وناباوری همه دوباره از هوش رفتی وهمه با تعجب میپ...
2 مرداد 1392

شعرهای قرآنی

بسم الله الرحمن الرحیم  سوره ی حمد سپاس برای خداست خدایی که بی همتاست بخشنده و مهربان خالق هر دو جهان ما او را می پرستیم از او یاری می گیریم به ما عنایت نما ما را هدایت فرما راهی که راه خوبهاست نه بد راه گمراهان ما بنده ی او هستیم وقتی تو غم اسیریم نشون بده راه راست نه راه زشت شیطان …………………..            بقیه ش در ادامه مطلب بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی توحید بگو خدا بی همتاست او خالق انسانهاست خدا که چاره سازه از همه بی نیازه او بچه ی کسی نیست کسی هم بچه اش نیست حالا بگو تو دنیا کسی هست شبیه خدا صد آفرین مرحبا  شبیه نداره خ...
19 تير 1392

ما از سفر اومدیم

بسم الله سلام دردونه ی مامان دیشب ساعت 2 به سلامتی رسیدیم مشهد   دوشنبه اغاز سفر چند روزه ی ما از شمال شرق ایران و مرکزو شمال غرب و سواحل شمالی ایران بود شب سه شنبه شاهرود خوابیدیم صبح ساعت 9عازم تهران شدیم تهران  به خاطر مراسم سالگرد ارتحال امام ره اینقدر شلوغ بود که منصرف از رفتن  و راهی قزوین شدیم مسیر تهران کرج رو 5ساعته رفتیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بیچاره تهرانیها چی میکشن تو این ترافیک بالاخره ساعت 8شب رسیدیم قزوین رفتیم خانه معلم قزوین وسایل شام رو محیا کردیم و خوردیمو خوابیدیم صبح همونجا ناهار و اماده کردیمو راهی شدیم رفتیم زنجان ناهار خوردیم رفتتیم بازار زنجان چندتا چاقو خریدیم و حرکت ...
18 تير 1392

ادامه ی سفرنامه

جونم واسه نفسم بگم که بعداز خرید از سرعین راه افتادیم به سمت اردبیل تورا جاها خیلی خوشگلی بود یه مزرعه دیدیم پر از گلای شقایق و وحشی که ما با مامانجون اکی جون(به قول خودت که به مامان من میگی) رفتیم عکس گرفتیم که شما از بس آب بازی کرده بودی بیهوش شده بودی و تو هیچ عکسی نیستی!!!!!!!! از سرعین تا اردبیل کمتر از 0/5 ساعت راه بود رفتیم شیخ صفی اردبیلی رو ببینیم که تعطیل شده بود( شما بیدار شدی با کلی بد اخلاقی که هنوز خوابت میومد در نتیجه واسه جلوگیری از بد اخلاقیهای بعدی واحتمالا سرماخوردگیت بهت دیفن هیدرامین دادم تو هم تخت خوابدی تا صبح )از دم درش حلوای سیاه اردبیلی خریدیم  رفتیم خ ولیعصر ونماز شب وخوندیم و ی گشتی تو خیا...
18 تير 1392

اردوی یک روزه !!!!

 سلام ملوسکم چند روزیه نمیتونم برات پست بزارم !!  اما جمعه  92/2/14از طرف اداره بابا جون رفتیم اردوی یک روزه  چالیدره و طرقبه صبح زود !!!بیدار شدیم ساعت 6  و راه افتادیم رفتیم دنبال خاله اعظم جون باهم رفتیم به سمت چالیدره اونجا اول سوار ترن شدیم وقتی رسیدیم اون بالا  رفتیم واسه صبحانه رستوران بعدش رفتیم برای سوار شدن لنچ خیلی خوشگذشت کلی عکس گرفتیم بعداز اونجا رفتیم طرقبه ی بستنی میوه ای خوردیم بعد رفتیم امامزاده یاسر ناصر تا نماز اونجا بودیم خیلی خوب بود با اعظم جون چند ص از حفظمونو مرور کردیم آخه خاله اعظمم داره میره کلاس حفظ من ص92 ام اعظم جون ص8 ولی فک کنم اعظم جون ازم جلو بزنه آخه ماشالله خیلی زر...
18 تير 1392

جلسه آل یاسین

سلام نفسم  اولین جمعه ی ماه رمضون جلسه ال یاسین( یا همون نجمه خاتون ) خونه ی ماست قرارشده افطاریم بدیم اگه خدا قبول کنه!! ولی ماشالله به تو از بس وروجکی و شلوغ کار! نمیدونم چیکار کنم! از اول هفته مشغول تمیزکاریم تا اون روز که روزه ام خیلی اذیت نشم غذا رو هم بنا شده از رستوران عمو قاسم(عموی خودم) بگیریم  انشالله به خیر و خوشی تموم میشه اینم بگم که جلسه نجمه خاتون جلسه ایه که ما بعد از عمره ی متاءهلی دانشجویی 87 با بچه هایی که تو اون سال معتکف مسجدالحرام  بودیم قرار گذاشتیم که بعداز برگشت از مکه هم همدیگرو ببینیم پس از اون سال هر جمعه خونه ی یکیمون جمع میشیمو زیارت آل یاسین میخونیم.یه سخنرانم داریم که بیشتر درباره مسائل م...
18 تير 1392