سیدمحمدپارسا جونسیدمحمدپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
حلما سادات جونحلما سادات جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

♥پارســـــا وروجـــکــــــــ♥

هیچ وقت فراموشت نمیکنم

پارسای شیرین زبون من چند روز پیش برای خرید نون تازه آماده رفتن به نونوایی با اتفاق بابا جونش بود دم رفتن: محمدپارسا:مامانی شمام میای بریم نونوایی؟ من:نه مامان شما برین من تا اومدنتون سفره رو آماده میکنم محمدپارسا:خب نمیترسی تنهایی!!!!!؟؟؟ من : نه مامان!!!از چی بترسم شما زود میرینو بر میگردین محمدپارسا :باشه مامان ما زود برمیگردیم نترسیااااااا من: باشه قربونت برم منتظرتونم و با چند تا بووووس فرستادمش بره تا دم در رفته باز برگشته  محمد پارسا : مامانی یه چیزی تو گوشِت بگم ؟!!! من :آره فدات شم بگو مامان اومده دم گوش من دوتا دستای کوچولوشو گذاشته کنار دهنشو گوش من محمد پارسا:  مامانی من هیچ وقت فرام...
14 تير 1393

طاها جونم تولدت مبارک

             عزیزدله خاله طاهای دوست داشتنی من تولد 4سالگیت مبارک       ایشالله زیر سایه پدر و مادر مهربونت به خوشی و سلامتی زندگی کنی                وامیدوارم و که به هر آرزویی که داری برسی عزیز خاله                                        بهرتینها رو برات آرزو میکنم                                           ...
19 خرداد 1393

جشن تولد سید محمد پارسا جونم با تم ماشین

امسال بخاطر نی نی تو دلی من یه جشن خانوادگی و کوچک با حضور آقا جون و مامان جون ،خاله فایزه عمو امیر وخاله اعظم و خاله اکرم  برات تدارک دیدیم مهمونیمون کوچیک بود ولی خیلی خوش گذشت زحمت دست کردن وسایل تم تولدتم افتاد رو دوش خاله اعظم جون و بابا جون مهربونت دستشون درد نکنه که خیلی زحمت کشیدن واز شادی جون مامان تینا و رایان جونم تشکر میکنم بخاطر فرستادن تمای خوشگلش و همینطور وبلاگ فرشته زمینی ما که از فایلای این سایتم خیلی استفاده کردم پارساجونم وکیک تولدش     درحال به هم ریختن تزیینات کیکش روشن کردن شمع ها   بریدن کیک در حالیکه چیزی از خامه های روش نمونده  ...
10 خرداد 1393

تولدت مبارک دلبندم

                                    تولدت مبارک عشقم سید محمد پارسای عزیزم امشب هم دقیقا مثل چهار سال پیش در چنین شبی رفتیم پابوس آقای مهربونیها تا ازشون تشکر کنیم بخاطر بخشیدن تو بهمون ،بخاطر داشتنت و بخاطر بودنت و...... ازشون خواستم که تو همه مراحل زندگیت موفق باشی و سرباز خوبی برای فرزند بزرگوارشون حضرت مهدی صاحب زمان (عج)باشی ازشون خواستم که کمکمون کنن تا تو رو حافظ و عامل به قرآن پرورش بدیم و در سایه قرآن به تمام خواسته هات برسی یا امام رضا (ع) پسرمو از خودت گرفتم بخودتم میسپارمش خودت نگه دارش باش و از همه خطاهاو بلاها مصونش کن &nb...
8 خرداد 1393

دندانپزشکی رفتن پارسا در اردیبهشت ماه

همه ماجرا از شب 12 اردیبهشت وتو مهمونی خودمونی که بمناسبت روز معلم برای خاله فایزه گرفته بودیم شروع شد بعد از مراسم شادی و تبریک و هدیه دادنامون سفره شامو پهن کردیم تا جوجه کباب آقاجون پز و نوش جان کنیم که پارسا با خوردن دومین لقمه از غذای مورد علاقش دادش به آسمون رسید و اشکش سرازیر شد و عملا شاممون کوفتمون شد هیچی دیگه دندون شازده درد گرفته بود ونتونست چیزی بخوره ومنم تمام سعیمو کردم که آرومش کنم تا اقلا بقیه بفهمن چی میخورن هرچند خیلی هم موفق نبودمو همه نگران حال پارسا بودن  با زحمت فراوان و تو بغلم خوابوندمش وغذارو خورده نخورده عازمه خونه خودمون شدیم آخه مهمونی خونه مامانم بود اون شب خیلی سخت و بد گذشت و تقریبا تا صبح بیدار بودمو ن...
30 ارديبهشت 1393

1سالگی وبلاگمون مبارک

الان تقریبا 1سال از تاریخ تاسیس این وبلاگ میگذره از نی نی وبلاگ عزیز ممنونم که این محیط رو با بهترین شرایط برامون فراهم کرده تا ما خاطرات کودکی فرشته هامون بنویسیمتا  اونم تو این محیط امن برامون حفظشون کنه وبازهم ازش تشکر میکنم که بخاطر وجودش ما میتونیم دوستای خوبی که حال و هواشون مثل خودمونه و همگی مامانن ویا منتظر مامان شدن هستن پیدا کنیم و تو دنیای مجازیم دوستای خوبی داشته باشیم ایشالله که همیشه پاینده و مانا باشی نی نی وبلاگ عزیز و محافظ خوبه خاطرات کودکی فرشته هامون دوستت داریم پ ن:امروز قابلیت استفاده از مطالب دوستان در قسمت ارتباطات هم به خدمات نی نی وبلگ جون اضافه شده و ما از این به بعد با رفتن به این قسمت میت...
28 ارديبهشت 1393

سفر ما به مازندران در نوروز 93

هفته اول عید و خونه بودیم و رفتیم عید دیدنی هفته دومو رو همسری مرخصی گرفت و چند روز رفتیم مازندران شنبه 1/9راه افتادیم یکشنبه صبح بابلسر بودیم چند روز اونجا پلاژ گرفته بودی روز اول یکسره از صبح تاعصر  تو پلاژ بودیم چون از زمین و آسمون بارون میباریدولی با این حال عصر رفتیم بازار بابلسر من عاشق اونجام ترشی و سبزی و میوه های تازه و ماهی های تازه اومممممم به به !!! خلاصه چندتا ماهی خریدیمو یکم ترشی و زیتون و کلوچه و ..... 13بدر جوجه کباب درست کردیمو خوردیمو رفتیم لب دریا خیلی خوشگذشت  اینم چندتا عکس از آسید محمد پارسا در سفر به شمال اینارو تو پلاژ گرفتیم خوشتیپ مامان پسر عشق باب اسفنجی من     &...
23 فروردين 1393